عشق در نگاه اول (قسمت اول)
من یه دخترم از یه خانواده پولدار.یه دختری که همیشه تو ناز و نعمت بوده و تو پر قو بزرگ شده!
دختری که تا چیزی میخواسته سریع براش فراهم می شده.
تو لپتاپم داشتم میچرخیدم که خدمتکارم اومد تو و گفت: خانوم شامتونو پایین میخورید یا براتون بیارم؟
- ممنونم گلیالان میام پایین
- چشم و از اتاق بیرون رفت
بعد از چند دقیقه رفتم جلوی آینه و موهامو بستم و از اتاق رفتم بیرون
رمان طنز جدید به نام تیما ستانی